انجمن علمی اپتومتری ایران
پروتکل اقدامات اپتومتريک در معاينه و ارجاع بيماران ديابتی (بخش اوّل)

 

 

از يادداشتهای دوستان و اساتيد ممنونم و خوشحالم که نامهای ديرآشنايي را دوباره ديدم و از اينکه باز با شما در تماسم خداوند را شکر می گويم. همه يادداشتها البته درست بود ولی اگر رخصت دهيد، قدری موضوع را بازتر کنيم و در واقع پروتوکل معاينه و ارجاع بيماران ديابتی را با هم مطالعه نماييم. اين نوشتار با استفاده از متونی تقديمتان می شود که به عنوان استاندارد مراقبتهای چشم برای اپتومتريستها به کار می رود. به عبارت ديگر، در موارد ادعای خسارت و موارد درگيريهای حقوقی، اگر اپتومتريست خارج از اين پروتکل (کمتر از اين حد) عمل کرده باشد، موضوع قابل پيگيری است و بيمار زيان ديده می تواند ادعای خسارت کند. قانونگذار و اعمال کننده قانون، برمبنای اين استانداردها و اين پروتکل، تصميم خواهد گرفت که آيا اپتومتريست قصوری در امر حرفه ای خود داشته يا خير.

و اما ادامه موضوع:

اميدوارم همه خوانندگان سايت و علاقمندان موضوع ديابت فرصت کرده باشيد به سوالی که چند روز پيش تقديم کردم، بيانديشند. پاسخی را که خودم در گذشته برای اين سوال داشتم را همان موقع (همراه با سوال) تقديم کردم.

يک راه اين است که خودتان را خلاص کنيد و بيمار را به پزشک عمومی و چشم پزشک ارجاع دهيد – رفع مسووليت. اين روش را با اجازه شما روش “مهرم حلال – جانم آزاد” يا روش “سه طلاقه کردن بيمار” می نامم. گمان کنم قبول خواهيد کرد که در صورت به کار گرفتن اين روش بسيار بعيد خواهد بود که دوباره آن فرد را در مطبتان ببينيد، خصوصا در شرايطی که هنوز ارتباطات حرفه ای با بعضی حرفه های ديگر، شايد رشد کافی نکرده باشد يا به عبارت ديگر اگر هنوز راه مشارکت با گروههای تخصصی را فرا نگرفته باشيم. اما آيا غير از سه طلاقه کردن بيمار راه ديگری وجود ندارد؟ پاسخ امروز من را اما در زير خواهيد خواند:

آنچه که من امروز می بينم اين است که بيمار ديابتی برای من بهترين موقعيت را برای باز کردن کانالهای ارتباطی با پزشک عمومی و حتی چشم پزشک را بهمراه می آورد. کافيست در طی رسيدگی و مراقبت از بيمارم، بتوانم برای پزشک عمومی خدماتی را ارائه کنم که خودش به تنهايی قادر به اجرايش نباشد يا برايش ساده تر باشد که اين خدمات را من ارائه کنم و نه کس ديگری. به اينترتيب تمام تلاشم را خواهم کرد که در حيطه ای که قانون به من اجازه داده، بهترين خدمات را به بيمارم ارائه کنم و آنچه را که من برايش می توانم انجام بدهم، قبل از ارجاع بيمار انجام بدهم و تا زمانيکه نياز به خدمات متخصص ندارد، بيمار را سه طلاقه نکنم. برای متخصص هم بسيار گرامی خواهد بود که بيمار در بهترين موقع به آنها ارجاع شود و نه در زمانی که بازدهی ندارد و معاينه اش اتلاف وقت خواهد بود. من اگر يک جراح چشم پزشک خوب باشم، احتمالا برایم معنا دارتر است که مجموعه ای از بيماران را هر روز ببينم که آماده جراحی ظرف يکی دو ماه آينده هستند و نه اينکه دائما برای معاينات بدون جراحی به من مراجعه کنند و با يک ويزيت “ناقابل” من را دلشاد کنند.

 

از اين زاويه نگاه، مسووليت من به عنوان يک اپتومتريست اين است که به محض شناسايی بيمار ديابتی (يا هر بيماری مزمن ديگر)، مراقبتهای نظارتی صحيح و کاملی را برای بيمار اجرا کنم و در زمان مناسب و تقريبا قطعی بودن ضرورت اقدامات تخصصی، از حضور يافتن بيمار در مطب متخصص، اطمينان حاصل کنم، نه زودتر و نه ديرتر. به عنوان يک چشم پزشک هم احتمالا بسيار خوشحال می شدم اگر مطمئن می بودم که تعدادی اپتومتريست برای من بيمارانشان را ارجاع می دهند که بهترين و به موقع ترين خدمات را به بيماران ديابتی ارائه می کنند و در زمان صحيح (نه زيادی زود و نه دير) بيمار را به من ارجاع می دهند. در اين شرايط به عنوان يک چشم پزشک (که البته من – آيدين صفوتی – ادعای چشم پزشک بودن ندارم و فقط مثال می زنم) می دانستم که تمام مراجعينی که از فلان اپتومتريست برای من ارجاع می شوند، آماده جراحی هستند و واقعا به خدمات تخصصی درجه يک من نياز دارند.

بدنترتيب، با توجه به مطالب فوق واکنش من به عنوان يک اپتومتريست به چنين شرايطی (شناسايی شدن بيمار ديابتی در هنگام معاينه چشم) تماما بستگی به چند عامل زير خواهد داشت:

اولين کاری که می کنم اين است که ببينم آيا بيمار من فردی است پرخطر (های ريسک) يا کم خطر (لو ريسک)؟ برای دريافتن اين موضوع، موارد زير را بررسی می کنم:

-          چند سال است که مبتلا به ديابت است؟ (هر چه طول ابتلا بيشتر باشد، پرخطر تر است)

-          آيا در مراجعه برنامه ريزی شده به پزشک عمومی، پيگيری و اهتمام لازم را دارد؟ (ممکن است دسترسی دائمی به پزشک نداشته باشد و يا داروها و رژيم غذايی و ورزش و غيره را رعايت نکند – پر خطر تر)

-          آيا ديابت نوع دوم دارد يا نوع اول؟

-          آيا ديابت اين فرد از نوعی است که به انسولين جواب می دهد، و يا از نوع غيروابسته به انسولين است؟

دومين کاری که انجام می دهم اين است که سعی می کنم از ميزان قند خون، فشار خون و کلسترول و تری گليسيريد فرد اطلاع پيدا کنم. ممکن است خود فرد مطلع باشد و نتايج آزمايشات قبلی خود را بياورد و يا ممکن است بتوانيم با پزشک عمومی تماس بگيريم و از او خواهش کنيم در اين زمينه به ما کمک کند (سفارش آزمايشات جديد و يا استخراج اطلاعات از پرونده بيمار).

-          ميزان قند خون بايد در حدی تنظيم شود که ميزان HbA1c کمتر از 7% باشد

-          فشار خون بايد کمتر از  mmHg130 باشد

-          مقدار کلسترول نوع ال دی ال در خون بايد کمتر از 2.5 ميلی مول در ليتر باشد

سطح تری گلسيريدها در خون بايد کمتر از 2.0 ميلی مول در ليتر باشد

-    نویسنده : آقای دکتر آیدین صفوتی     

 

 


تاریخ درج : سه شنبه, ۱۳۹۳/۰۹/۱۱  | نویسنده : مدیر | تعداد بازدید : 70

نظرات